انسان پژوهشگر !
انسان پژوهشگر کسی است که لحظه به لحظه به سمت و سویی حرکت میکند که دیوارهای جهل خویش را میشکند و در محدودهیی تازه قدم برمیدارد و به همین علت است که یک احساس رضایت درونی نسبت به خویش خواهدداشت، زیرا احساس میکند امروز او از دیروز او برتر است و چنین انسانی است که می تواند برای جامعه خویش اثرگذار و ثمربخش باشد. انسان پژوهشگر باید بهخاطر داشته باشد،که سرنوشت آدمیان به هم گره خورده است و هر روز که میگذرد این وابستگی شدیدتر میشود ، لذا هرگاه در جستوجوی یافتن پاسخ سوالات و حل مشکل خویش است، هیچگاه راهحلی را برنمیگزیند که سبب شود مصیبتی بر دیگران تحمیل شود،زیرا با این نیت انساندوستانه است که آدمی میتواند با صبر و شکیبایی به جستوجوگری خویش ادامه دهد و بهترین پاسخ را بیابد،زیرا انسانی که در پی سعادتمندی دیگران است، انگیزهیی در او شعلهور میشود که به روح جستوجوگری او نیرو میبخشد. زیرا انسان در این شرایط،خود درونی خویش را باور دارد و به انسانیت خویش افتخار میکند و همین امر انگیزهیی قوی برای به حرکت درآوردن انسان است.
انسان پژوهشگر کسی است که رسالت خویش از زندگی کردن را مشخص کرده و بر پایه احساسات دیگران زندگی نمیکند و او برای رسیدن به اهداف خود،در جست وجوی کشف بهترین راههای ممکن است و از پژوهش برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند. انسان پژوهشگر تنها یک دانشمند یا فرد دارای تحصیلات عالیه نیست،همه کس میتواند به این مرحله دست یابد و چه بسا فرد کمسوادی که به واسطه ذهن جستوجوگر خود بتواند علم و تجربه خویش را افزایش داده و به نکات مهمی برسد که یک تحصیلکرده قادر به درک آن نباشد، اما برای رسیدن به این مرحله باید زحمت کشید. باید با علم پژوهش آشنا شد و راههای درست پژوهش کردن را با کمک صاحبنظران این علم و با مطالعات مستمر فرا گرفت و در این مرحله است که فرد درمییابد هر قدمی که برمیدارد چقدر باید با دقت و فراست همراه باشد.
انسان پژوهشگر باید مهارت های مربوط به خلاقیت و تفکر خلاق را فرا بگیرد تا بتواند با نوآوری به نکات تازهیی دست یابد و به گفته اقبال لاهوری «وقتی نیروی زاینده خلاق فرد یا جامعهیی از بین میرود،زندگی تکراری و بیحاصلی پدید میآید که سبب میشود این انسانها راه ساده قراردادها و حصر فکری را انتخاب کنند»، که این خود محدودکننده رشد جامعه است.
انسان پژوهشگر باید مهارتهای ارتباطی را فرا بگیرد و یاد بگیرد که بخوبی با دیگران ارتباطی صادقانه برقرار کند آنچنان که میان او و دیگر انسانها جریانی از علم و دانش به حرکت درآید. به گفته حضرت علی (ع): «اندیشهها را به یکدیگر بزنید تا درستی و حقیقت زاده شود»، با برخورد اندیشهها، دانستههای جدید شکل میگیرد و با انتقال آنها میان انسانها، معماهای پژوهش حل میگردد.
انسان پژوهشگر، فوت کوزهگری خود را به دیگران منتقل میکند. امروزه دیگر نمیتوان با یک فوت کوزهگری زندگی کرد، ما نیازمند هزاران فوت کوزهگری برای زندگی کردن هستیم و پنهان نگه داشتن دانستههای ارزشمند در وجود آدمی تنها منجر به دفن کردن آنها میشود. انسانها با هدیه کردن تجربیات گرانقدرشان به یکدیگر، زمینه را برای ایثارگری در علم و دانش پدید میآورند و این مرحله سرآغاز پدید آمدن جرقههای خلاقیت و نوآوری در بین جامعه است و همین امر فرهنگ پژوهشگری را در جامعه گسترش میدهد.
انسانهایی که تفکرات نو و بکر خود را در مغز خویش نگهداری میکنند در اصل به مغز میآموزند که دیگر نوآوری نکند و به گفته «ارنست دیمنه» از پایهگذاران آموزش و پرورش فرانسه، «زمانی که فکری نو در مغز باقی میماند و رها نمیشود، گویی همچون دانهیی از یک زنجیر است که از مغز اگر بیرون نیاید، دانههای دیگر زنجیر نیز با آن بیرون نمیآیند و به عکس هنگامی که فکری نو به بیرون از مغز هدایت میشود با خود دیگر دانههای زنجیر را نیز به بیرون هدایت میکند و دیگر زنجیره افکار نو در مغز پنهان نمیماند.»
زمانی که انسان پژوهشگر تصمیم میگیرد با نگاهی دقیق و گوشهایی حساس به وقایع توجه کند، با گذشت زمان، دیدگاههایی که کسب میکند سبب میشود فاصلهیی میان آموختههای این فرد با دیگر انسانها پدید آید و او با دقت بیشتر به پدیدههای اطراف بنگرد. این فاصله، فاصله فکر و اندیشه است و همین امر سبب میشود که دیگران با نگاه این فرد به رویدادهای اطراف خود نگاه نکنند و به همین علت چه بسا نگاه پژوهشگر و نظرات او در دیدگاه دیگران مسخره و غیرطبیعی جلوه کند و لذا در این مرحله است که سدهای جهل آدمی شکسته میشود و انسان به سوی اندیشه و فکر قدم برمیدارد و قدرت تحلیلگری خود را افزایش میدهد و در این زمان است که پژوهشگر باید صبور و شکیبا باشد و به راه خود ادامه دهد.
انسان پژوهشگر باید به خاطر داشته باشد، دانشمندان بزرگ کارهای عظیم خود را در زمانی به ثمر رساندند که غرق در استهزا و تحقیر دیگران بودند لذا چنین انسانی باید خود را آماده تحقیرها و استهزاها کند و این امری طبیعی است برای کشف راههای نو و یافتن پاسخهای جدید.
انسان پژوهشگر باید به خاطر داشته باشد که همگان به کاستیها و ناتواناییهای او پی خواهند برد و چه بسا ناتواناییهای او را به ریشخند بگیرند، لذا او باید با شهامت به راه خود ادامه دهد و به رفع نواقص خود بپردازد و در جهت حل معماها بکوشد و در برابر انتقادهای دیگران بردبار باشد.
انسان پژوهشگر باید با ابزارهای مهمی که به او در دسترسی به اطلاعات کمک میکنند آشنا بوده و تلاش کند با مهارتهای مربوط به آنها آشنا باشد. یادگیری یک زبان و آشنایی با اینترنت به او کمک میکند که علاوه بر کسب تجربیات از مردم دیگر ملل، به انتقال افکار خویش به دیگران بکوشد و از این طریق راه جاری شدن اطلاعات را از دیگران به سوی خود هموار سازد.
انسان پژوهشگر همیشه از تنبلی در به دست آوردن اطلاعات به دور است و از تصمیمگیری سریع و عجولانه خودداری میکند زیرا این تصمیمات او را از راهیابی به درک حقایق بازمیدارد و اگر او به اطلاعات محدود خود بسنده کند، چه بسا به پاسخهای گمراه کننده دست یابد که خود میتواند مشکلات فراوانی در پی داشته باشد.
یک انسان پژوهشگر باید رفتاری اخلاقی، متواضعانه و صادقانه داشته باشد تا در نهایت دیگران در ارتباط برقرار کردن با او، علاقهمندی نشان دهند و همچنین او را در دستیابی به اطلاعات درست یاری کنند. چه بسا انسانها زمانی که از کسی دل خوشی ندارند و یا از او بیزارند، با اطلاعات غلطی که به او میدهند، او را به بیراهه هدایت میکنند و به گفته ارنست دیمنه «اگر میخواهید چیزی اصیل خلق کنید، خودتان باشید.»
انسان پژوهشگر در هر میهمانی و ضیافتی که شرکت میکند آن را مکانی مییابد برای به دست آوردن تجربیات ارزشمند جدید و همچنین انتقال دانستههای خود به دیگران.
انسان پژوهشگر باید الفت و انس شدید با کتاب داشته باشد و در فرصتهای مناسب در کتابخانهها و کتابفروشیها و نمایشگاههای کتاب گردش کند و به دنبال کتابهایی باشد که به حل مشکلات او کمک میکنند.
انسان پژوهشگر باید از کلام خویش بخوبی استفاده کند. او باید به خاطر بسپارد که گفتوگوها زمینهساز دانستهها و تجربیات هستند و او باید خود را از شر گفتوگوهای بی ثمر و بیفایده رها کند.
انسان پژوهشگر علاقه فراوانی به ثبت تجربیات خویش دارد و در هر فرصتی مینویسد و سعی میکند از طریق نوشتن تفکر کند و حتی گاهی اوقات پاسخ سوالات خویش را بیابد.
السلی رابینسون میگوید: «بزرگترین بیم بشر از تغییر است، مردم از افکار جدید، عادتهای جدید، محیط جدید و روش جدید میترسند، غافل از آنکه اساس زندگی تغییر و تنوع است و زندگی بدون آن قابل دوام نیست، تنها راه زندگی بهتر و طولانیتر آمادگی شما برای قبول تغییر و عمل کردن برای تحولهای بزرگ است پس خودتان را عوض کنید.»
از تغییرات زمانه نمیتوان فرار کرد، بلکه باید به مدد مغز و اندیشه، تغییرات را در جهتی قرار داد که سبب سعادتمندی انسانها شود و این تغییرات نیازمند انسانهای پژوهشگر است و به گفته سقراط: «جهان بدون تحقیق و تفحص درخور زیستن نیست.» بدون شک اگر انسان پژوهشگر به مرحله تعالی خویش برسد، به گفته «لامارتین» که میگوید: «افکار افراد متفکر خودبخود میاندیشد»، انسان پژوهشگر نیز خود به تفکر تبدیل میشود، انسانی که برای جامعه خویش گوهری است گرانبها.
****
منبع : مقاله " انسان پژوهشگر "-نویسنده : حمید میرزا آقایی